لالایی اش را من خواندم... ولــــــــــــــــی روی پای دیگری خوایش برد!!!!!
زندگی زیباترمیشود وقتی که بدانی دیگران در دنیای فراموشیها،به یادتند..
روزگارا: تو اگر سخت به من میگیری ، با خبر باش که پژمردن من آسان نیست ، گرچه دلگیرتر از دیروزم ، گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند ، لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست ، زندگی باید کرد ...
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ... فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد. رفتم گوشه ای نشستم. چند قطره اشک ریختم و خوابم برد. صبح که بیدار شدم. مادرم گفت: " نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را...
زندگی زیباترمیشود وقتی که بدانی دیگران در دنیای فراموشیها،به یادتند..
روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری ،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست ،
گرچه دلگیرتر از دیروزم ،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند ،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست ،
زندگی باید کرد ...
دیشب با خدا دعوایم شد. با هم قهر کردیم ...
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه ای نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم. مادرم گفت:
" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد"...
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را
می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را...