سلام
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
همانگونه که مولانا صفات عشق و عاشق را گفته
تقدیم به شما
تشکر از مطالب خوب و عالی شما
واسه اولین بار یکی میاد تو زندگیت میگه دوستت داره تو هم خوشت میاد چون تورو دوست داره کم کم به هم عادت میکنید وابسته میشید یه جواریی که فک میکنید بدون هم بودن واستون محال شده این رابطه میشه عشق اول وقتی میره تو میمونی و هزار تا خاطره با کلی تنهایی و سوال بی جواب خلاصه قشنگترین روزای زندگیت میشه غم و غصه میشه فکر کردن و به گذشتــــه و یه عالمه چراهای بی جواب همه ی این روزای سخت کم کم تو ذهنت کمرنگ میشه سعی میکنی همه چیو فراموش کنی به روزای خوب میرسی حتی شاید یکی بیاد تو زندگیت که خیلی بیشتر از اون دوسش داشته باشی اونقدر که همه ی خاطرات اون از ذهنت پاک بشه فقط یه اسم ازش باقی بمونه و چندتا خاطره ی نصف نیمه حالا دیگه خیلی وقته بهش فکر نمیکنی ولی مطمئن باش اگه یه روزی یه جایی دوباره ببینیش همه ی اون خاطره ها همه ی اون روزا همه ی اون حرفا دونه به دونه دوباره یادت میاد آره عزیزم عشق اول همچین دردی داره.....! شاید فراموش بشه ولی هیـــچ وقت خوب نمیشه
درود بر شما
شعرتان بسار زیبا بود
جواب آن شعری از مولانا تقدیمتان می گردد
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آن کز غم هجران تو بر جان من است
سکوت میکنم
نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند !
نه برای آنانی که به دنبال سکوتم هستند !
نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند !
و نه برای بودنی تکراری سکوت میکنم . . .
چون صدای تو را در سکوت می شنوم ، تو که تمام دنیای پر از فریادم را به یکباره خاموش کردی و به من سکوت را هدیه دادی . . .
قلمت را بردار بنویس از همه خوبیها
زندگـــی ،عشق ، امیــــــد
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست
گل مریــــم ، گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنــــــا بنویس ...
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبـی بنویس که چو یاقوت و شقایق ســـرخ است
بنویس از لبخنــــد
از نگاهی بنویس
که پر از عشق به هر جای جهان می نگرد....
قلمت را بردار روی کاغذ بنویس ...
زندگی با همه تلخی ها باز هم شیرین است
سلام
عاشقی پیداست از زاری دل
نیست بیماری چو بیماری دل
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
همانگونه که مولانا صفات عشق و عاشق را گفته
تقدیم به شما
تشکر از مطالب خوب و عالی شما
واسه اولین بار یکی میاد تو زندگیت میگه دوستت داره تو هم خوشت میاد چون تورو دوست داره کم کم به هم عادت میکنید وابسته میشید یه جواریی که فک میکنید بدون هم بودن واستون محال شده این رابطه میشه عشق اول وقتی میره تو میمونی و هزار تا خاطره با کلی تنهایی و سوال بی جواب خلاصه قشنگترین روزای زندگیت میشه غم و غصه میشه فکر کردن و به گذشتــــه و یه عالمه چراهای بی جواب همه ی این روزای سخت کم کم تو ذهنت کمرنگ میشه سعی میکنی همه چیو فراموش کنی به روزای خوب میرسی حتی شاید یکی بیاد تو زندگیت که خیلی بیشتر از اون دوسش داشته باشی اونقدر که همه ی خاطرات اون از ذهنت پاک بشه فقط یه اسم ازش باقی بمونه و چندتا خاطره ی نصف نیمه حالا دیگه خیلی وقته بهش فکر نمیکنی ولی مطمئن باش اگه یه روزی یه جایی دوباره ببینیش همه ی اون خاطره ها همه ی اون روزا همه ی اون حرفا دونه به دونه دوباره یادت میاد آره عزیزم عشق اول همچین دردی داره.....! شاید فراموش بشه ولی هیـــچ وقت خوب نمیشه
ممنوت.بازم پیشــــــــــــــــم بیا آزاده جــــــــــــــــــــون
درود بر شما
شعرتان بسار زیبا بود
جواب آن شعری از مولانا تقدیمتان می گردد
دلتنگم و دیدار تو درمان من است
بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آن کز غم هجران تو بر جان من است
سکوت میکنم
نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند !
نه برای آنانی که به دنبال سکوتم هستند !
نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند !
و نه برای بودنی تکراری سکوت میکنم . . .
چون صدای تو را در سکوت می شنوم ، تو که تمام دنیای پر از فریادم را به یکباره خاموش کردی و به من سکوت را هدیه دادی . . .
قلمت را بردار بنویس از همه خوبیها
زندگـــی ،عشق ، امیــــــد
و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست
گل مریــــم ، گل رز
بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال
از تمنــــــا بنویس ...
از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
از غروبـی بنویس که چو یاقوت و شقایق ســـرخ است
بنویس از لبخنــــد
از نگاهی بنویس
که پر از عشق به هر جای جهان می نگرد....
قلمت را بردار روی کاغذ بنویس ...
زندگی با همه تلخی ها باز هم شیرین است
به سلامتی اون دختری که نه منتظر میمونه کسی خوشبختش کنه
نه اجازه میده کسی بدبختش کنه . . .!!
ممون از کامنتت زیبات دوست من