باران

شروع دیگر

باران

شروع دیگر

بعد از مرگم

بعد از مرگم اعضای بدنم را اهدا کنید ....

شاید

اون موقع وصله ی تن کسی شدم .......

واژه

اینجا فقط واژه می فروشم و سکوت میخرم !
چه تجارت دردناکی !

رویا


میمانم در کنار خاطراتت ، با سکوتی مه آلود در شبی آرام ، در برکه ای خاموش . . .

هنوز هم صدای جیر جیر با رقص ستاره ها مرا به خواب میبرند . . .
راستی سقف روئیایت چه رنگیست ؟

آغوش

 

آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد !
وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی . .

مهر

ما درون نیمکتی جامی شدیم !

ما پر از تصمیم کبری می شدیم !

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود !

جمع بودن بود وتفریحی نبود !

کاش می شد باز کودک می شدیم !

لااقل یک روز کودک می شدیم !

مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک .