باران

باران

شروع دیگر
باران

باران

شروع دیگر

حرفها

قاب میگیرم تمام حرفهایت را....

همه عکس شدند....

من کنار می آیم

من کنار می آیم با همه چیز...

با نبودنت....

باخیانتت....

دروغهایت ...

فقط این چشمان جاهلم هنوز برای بدرقه ات آب میریزند....

بهترین دوست

باید از بهترین دوست ترسید.....

چون هیچ کس روح تورا آنقدر عریان ندیده که 

جای دقیق زخم ها را بداند!

ازم جداشد

ازم جدا شد و رفت ...

برگشت به چشمان گریانم نگاه کرد وگفت قسمت نبود...

خدانخواست....

موندم مگه خدای اون ، خدای من نبود.....

بازهم دیدمش

بازهم دیدمش....

نه اینکه بغض کنم نه !

فقط از دور هزار سال پیر شدم....

پایبند بودن

چقدر پایبند بودن سخت است...

وقتی خیانت درب تمام خانه هخای شهر را میکوبد.....