باران

شروع دیگر

باران

شروع دیگر

این نیز بگذرد

پادشاهی ، حکیمان را فراخواند وگفت : مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم  

در آن نگاه کنم وغم دل از بین برود واگر بسیار شاد باشم ، در آن نگاه کنم وفریفته روزگار نگردم. 

حکیمان مدتی مشورت کردند وسرانجام ، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: 

"این نیز بگذرد "

این روزها

 

این روزها انگار آدمها به دست هم پیر می شوند  

نه به پای هم ......

جهان اول

 

جهان اول جایی است که  

عکاسانش برای گرفتن جایزه ،از گرسنگان جهان سوم عکس می گیرند....

تو و من

 

تو آنجا .... 

من اینجا ...  

مشکل از ما نیست ، 

نیمکتهای دنیا را بد چیده اند .

ماه رمضان

کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،

سفری بی همراه،

گم شدن تا ته تنهایی محض،

یار تنهایی من با من گفت:

هر کجا لرزیدی،

از سفرترسیدی،

تو بگو، از ته دل

من خدا را دارم... 

مسافر پرواز رمضان، پروازت بی خطر  

توشه ات فراوان وسهم سوغات من ، دعای شبهای قدر شماست . 

                                          التماس دعا

تنهایی

 

تنهایی را ترجیح می  دهم  

به تن هایی که روحشان با، دیگریست ...