-
این روزها
1392,05,23 14:00
این روزها دلم غریبی می کند دلم ،دلی را میخواهد برایش دل باشد عشق باشد، مهر باشد دلم تنها یک دل میخواهد همین .........
-
قدیم
1392,05,23 12:51
قدیم که بودیم همه چیزمان بوی ماندن می داد آن روزها حتی بیسکوئیت ها هم مادر بودند ... ولی حالا hi bay شده اند......
-
شرم دارم
1392,05,23 10:42
شرم دارم با ترازوی کودک گرسنه کنار پیاده رو وزن سیری ام را بکشم ......
-
دوست داشتن
1392,05,23 09:47
چقدر زیباست کسی را دوست بداریم نه بر ای نیاز... نه ازروی اجبار .... ونه از روی تنهایی... فقط برای اینکه ارزش دوست داشتن دارد.
-
کودک گرسنه
1392,05,22 15:15
در خانه باز شد کودکی گرسنه شادمان به سمت در دوید پدر بازهم دست خالی به خانه آمده بود کودک نگاهی به چشمان خیس وشرمسار پدر انداخت دستان اورا گرفت تا دیگر خالی نباشد......
-
حوا که بغض کند
1392,05,20 12:09
حوا که بغض کند حتی اگر خدا هم سیب بیاورد چیزی جز آغوش آدم آرامش نمیکند.
-
دل
1392,05,20 11:55
اینجا زمین است ساعت به وقت انسانیت خواب است دل عجب موجود سخت جانی است هزار بار تنگ میشود، میشکند،میسوزد، میمیرد ولی باز هم میتپد!
-
عید فطر
1392,05,16 13:17
سرت را بر شانه ی خدا بگذار تا او با نوازش های دستان مهربانش قصه ی عشق را چنان زیبا برایت بخواند که نه از دوزخ وحشت کنی و نه از بهشت به رقص درآیی ، نه از نداشتن چیزی غصه بخوری و نه از نداشتن کسی. باآرزوی گرفتن بهترین عیدی از دستان مهربان او، روزهای آخر میهمانیش را قدر بدانیم ،التماس دعا. پیشاپیش عید سعید فطر مبارک
-
آغوش گرمم باش
1392,05,16 11:20
آغوش گرمم باش بگذار فراموش کنم لحظه هایی که در سرمای بی کسی لرزیدم ....
-
مترسک وکلاغ
1392,05,16 11:13
مترسک به کلاغ گفت : وقتی نمی توان رفت همین یک پا هم کافیه ......
-
ماجرای گنجشک
1392,05,16 10:49
گنجشکی به آتش نزدیک میشد وبر می گشت ، پرسیدند چه می کنی ؟ گفت در این نزدیکی چشمه هست ومن نوکم را پر آب میکنم وروی آتش میریزم .گفتند حجم آتش در مقایسه با آبی که می آوری بسیار زیاد است واین فایده ای ندارد. گفت شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما هنگامیکه خداوند پرسد زمانیکه دوستت در آتش می سوخت چه کردی؟ پاسخ دهم هر آنچه...
-
تولدت مبارک
1392,05,15 09:18
نابترین دعاهایم را برتار خورشید وعرش کبریا به ودیعه میگذارم تا همای سعادت برزندگی ات لانه کند ازخداوند چیزی را برایت میخواهم که جز خودش در باور هیچکس نگنجد. خواهر عزیزم تولدت مبارک 120ساله بشی امیدوارم به تمام آرزوهایت برسی و... برایم بمان وبدان که عاشقانه دوستت دارم .
-
روزگارم شیرین بود
1392,05,14 09:30
صاحب کافه را گفتم قهوه ام را شیرین کن .... آن روزها که تلخ میخوردم روزگارم شیرین بود....!!!
-
ارزانی
1392,05,14 09:24
چه کسی می گوید که گرانیست اینجا! دوره ای ارزانیست اینجا چه شرافت ارزان تن عریان ارزان ودروغ از همه ارزانتر وچه تخفیفی خورده قیمت هر انسان ....
-
یادم تورافراموش
1392,05,14 09:16
جناق شکستیم گفتم، یادم تورا فراموش ! تمام استخوانهایم شکست وفراموش نشدی ....
-
حالا که
1392,05,13 14:41
حالا که دستهایت چتر نمی شوند حالا که نگاهت ستاره نمی بارد حالا که خانه ای برای ماشدن نداریم ازکاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی برسرت نریزد وآرامش خیالت ، خیس اشکهایم نشود
-
تولدت مبارک
1392,05,13 09:03
دستهایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامت بچرخانم اما یکی هست که بر همه چیز تواناست تورا باتمام خوبیهایت به او میسپارم ، تا برایت دنیا را گلستان کند . خواهرم تولدت مبارک ، 120ساله بشی عزیزم امیدوارم زندگی سرشار از خوشی را با همسرت داشته باشی وخداوند به زودی یک بچه سالم بهت هدیه بده .
-
رسم رفاقت
1392,05,09 15:09
رسم رفاقت اینه که بارفیق پیر شی نه اینکه وسط راه از رفیق سیر شی
-
راه عاشقی
1392,05,09 15:07
ازدرد دوست نداشتن هایت گفتم خیانت را تجویز کردند .... گویا این است آسانترین راه عاشقی
-
تولدت مبارک
1392,05,09 12:25
برایت یک بغل گندم ،دلی خشنود از مردم برایت سفره ای ساده ،حلال وپاک وآماده برایت شور پاییزی ، که برگ غم فرو ریزی برایت یک غزل احساس ، دوبیتی های عطر یاس برایت هرچه خوبی هست ،صمیمانه دعاکردم. خواهر عزیزم تولدت مبارک ، 120ساله بشی وزندگی سرشار از خوشی همراه با همسروپسرای گلت داشته باشی.
-
بی اعتماد
1392,05,02 14:18
از روزی به دنیا بی اعتماد شدم که کبریتی دستم را سوزاند ، رویش نوشته بود "بی خطر"
-
تقدیر
1392,05,02 13:25
تقدیر … انقدرها هم بی رحم نیست تو را هم از من بگیرد خیالت را نمیگیرد … ! اسمش تقصیر است ..! حالا تو هی بگو تقدیر و خودت را آرام کن … ::...!!!
-
قید احساسش را می زند
1392,05,02 10:24
یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند.... نه اینکه یک تیغ بر دارد و رگش را بزند نه ..... قید احساسش را می زند .....
-
لالایی
1392,05,01 11:18
لالایی اش را من خواندم ... ولــــــــــــــــی روی پای دیگری خوایش برد!!!!!
-
بازی روزگار
1392,05,01 11:11
می دونی بازی روزگارچیه ؟؟ این که تو چشم بذاری من قایم شم . بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی...
-
زخمها
1392,04,31 15:23
بعضی زخمهارو باید درمان کنی تا بتونی به راهت ادامه بدی بعضی زخمها، باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی ....
-
دوستت خواهم داشت
1392,04,31 10:20
دوستت خواهم داشت در سکوت .... مبادا در صدایم توقعی باشد که خاطرت را بیازارد.
-
بگو دوستت دارم
1392,04,31 10:15
این بار را تو بگو دوستت دارم ! نترس ، من آسمان را محکم گرفته ام که مبادا به زمین بیاید....
-
مسافر
1392,04,30 12:39
من مسافر کش نیستم ! اما در عجبم هرکس به ما رسید مسافر بود.....
-
اعدامی
1392,04,30 12:22
حکم اعدام بود ... اعدامی لحظه ای مکث کرد وبوسه ای بر طناب دار زد....! دادستان گفت: صبر کن آقای زندانی این چه کاریست ؟ زندانی خنده ای کرد وگفت : بیچاره طناب نمیزاره زمین بیفتم ولی آدمها ... بدجور زمینم زدن !